|
|

صندوق سرمایه گذاری فیروزه (ثبت شده) به تمام کدهای بورسی که امروز ثبت نام خودشون رو تکمیل کنند مقداری واحد صندوق ساحل پاداش میده !
کافیه وارد لینک زیر بشید , شماره موبایل و شماره ملیتون رو ثبت کنید , بقیه اطلاعاتتون رو خود صندوق از طریق سجام داره
مقدار پاداش محدوده و به دوستانی که زودتر وارد بشن تعلق میگیره
بعد ثبت نام , روی گزینه فعال سازی بالا صفحه بزنید تا پول بیاد تو حسابتون
کمتر از ۳ دقیقه وقت میبره !
لینک پاداش 👇👇👇
https://app.firouzeh.com
ترول شامپو خریدن دخترا و پسرا

امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
ترول شامپو خریدن دخترا و پسرا , ترول , شامپو , خرید کردن , مرکز خرید , ترول جدید , ترول خنده دار , عکس ترول , ترول خرید , ترول مسخره , ترول جالب , فروشگاه , دختر , پسر , troll ,
تاریخ : جمعه 21 دی 1403 |
نظرات (0)
بازدید : 43
|
|
اگر دو مرد خواهان یک زن باشند چه طور میشه ؟
ببينيم اين دو مرد در ممالك مختلف چه كار می كنن : (طنز)
ژاپن : جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر ميشه و خودکشی ميکنه ، جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگين ميشه که خودکشی ميکنه ، بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نيست.
قفقاز : جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار ميکنه ، دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره ، باز اولی همين کار رو ميکنه و اين ماجرا دائما تکرار ميشه.
انگلستان : دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضيه رو به يه شرط بندی توی مسابقه اسب سواری موکول ميکنن ، اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون ميشه.
مکزيک : کار به زد و خورد خونينی ميکشه و يکي از طرفين کشته ميشه ، ولی بعدش اونکه رقيبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد ميشه و دخترک بی شوهر می مونه.
اسپانيا : مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در مياره و با زن محبوبش به آمريکای جنوبی فرار ميکنن.
فرانسه : خيلی کم کار به جاهای باريک ميکشه ، دو تا مرد با همديگه توافق میکنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه.
نروژ : معشوقه دو مرد برای اينکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعي ميندازه پايين و غائله ختم ميشه.
آفريقا : قضيه خيلی ساده ست و جای اختلاف نيست ، دو تا مرد ، زنی رو که مي خوان عقد ميکنن و علاوه بر اون ، بيست تا زن ديگه هم ميگيرن.
آمريکا : حل قضيه بستگی به زن داره ، و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج ميکنه ، و عاشق دومی شب و روز با یک هفت تیر به فکر کشتن عاشق اولیه و بالاخره نقشش رو عملیاتی میکنه.
استراليا : دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره ميکنن ، اين مشاجره اونقدر طول ميکشه تا يکی از طرفين پير بشه و بميره ، يا از يه مرضی بميره ، اونوقت اونکه زنده مونده با خيال راحت به مقصودش ميرسه.
و اما ايران : فقط پول موضوع رو حل ميکنه ، پدر و مادر دختر ميشينن با همديگه مشورت ميکنن و خواستگاری که پولدارتر و گردن کلفت تره رو انتخاب ميکنن ، عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه يا بايد خودشو بکشه يا رقيب رو از ميدون به در کنه يا افسردگی میگيره !!!
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
اگر دو مرد خواهان یک زن باشند چه طور میشه ؟ , مرد , زن , عشق , عاشقی , ازدواج , قفقاز , مکزیک , اسپانیا , نروژ , پول , خواستگاری , افسردگی , مطلب طنز , گردن کلفت , رقیب عشقی , مشاجره , عقد , دوئل , دختر ,
تاریخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 |
نظرات (0)
بازدید : 206
|
|
مقایسه دخترهای دهه شصتی و دهه هفتادی !
همشهری جوان : دختر هم، دخترهای قدیم. همان هایی که جامعه و تاریخ و کلیشه های ذهنی تا می توانستند سنگ انداختند جلوی پایشان؛ سنگ هایی از جنس عقده و تعصب ولی همین دخترها کارهایی می کردند بیا و ببین؛ مسئولیت سرشان می شد، برنامه داشتند، زندگی شان روی روال بود، جدی بودند، مادر و پدرشان را هم راه می بردند. این تصویر امروز از دختر دیروز است. دیروز که می گوییم، یعنی دهه ۵۰ حالا بعد از آن دو نسل دیگر هم آمده اند؛ دخترهای دهه ۶۰ و دخترهای دهه ۷۰.
فکر می کنید فردا دختران دهه ۸۰ در مورد ما چطور قضاوت می کنند؟ ما دخترها هر کداممان تصویری از یک نسل را درست می کنیم و برای نسل بعدی می فرستیم؛ تصویری که طبق آن ما را قضاوت می کنند. تصویری که از نسل دخترهای دهه ۶۰ وجود دارد با تصویری که این روزها دخترهای دهه ۷۰ از خودشان می سازند متفاوت است.
یک دهه اختلاف، دخترهای جوان این دو دهه را از هم دور و دورتر کرده. تصمیم هایی که در موقعیت های مختلف می گیرند و تصویری که از آینده خودشان ساخته اند، نشان می دهد چقدر دنیای این دو گروه با هم متفاوت است. در این گزارش دخترهای این دو دهه را در ۴ تا از موقعیت هایی که با شروع دوره جوانی با آنها روبرو می شوند مقایسه کرده ایم؛ تصمیماتی که در این موارد گرفته اند و دیالوگ هایی که در هر موقعیت می گویند تفاوت ها را بهتر نشان می دهد.
۱- ورود به دانشگاه بهشت موعودی که بود!
دانشگاه رفتن برای دخترها همیشه مهم بوده. دهه شصتی ها چون جمعیتشان زیاد بود و همه شان با هم پشت درهای دانشگاه رسیدند، با سختی های بیشتری هم مواجه بودند. شاید به خاطر همین سختی هم بود که ترجیح می دادند یک رشته شناخته شده را انتخاب کنند، رشته ای که پس فردا توی جمع مجبور نباشند برای همه در مورد آینده شغلی و واحدهای درسی و اصلا چیستی و چرایی وجودش توضیح بدهند.
علاوه بر این، دانشگاه برای خیلی از دخترهای دهه ۶۰ سقف آرزوها و همه آن چیزی بود که از آزادی می توانستند داشته باشند؛ به همین خاطر هم برای رسیدن بهش تلاش می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما دانشگاه رفتن برایشان راحت است. هم ظرفیت دانشگاه ها بالا رفته و هم خیلی از دخترهای این دهه لزومی نمی بینند برای انتخاب رشته تحصیلی نظر پدر و مادر و قوم و خویش را لحاظ کنند. دانشگاه برای این دخترها صرفا جایی است که می توانند علاقه شان را دنبال کنند.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
دو سال پشت کنکور ماندم تا توی این رشته کوفتی قبول شوم. چهار سال زندگی ام هم که توی دانشگاه گذشت، بعدش هم به بدبختی فوق لیسانس بگیر، حالا هم بنشینم توی خانه و به در و دیوار نگاه کنم! اگر مجبور نبودم این همه به خانواده جواب پس بدهم، می شد کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم، رشته بهتر و به دردبخورتر.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
من یکی که حاضر نبوده ونیستم برای خوش کردن دل کسی (شما بخوانید خانواده) پیشوند دکتر، مهندسی را دنبال اسمم بکشم. برای رشته ای که دوست داشتم جنگیدم و پیروز شدم.
۲- انتخاب شغل سکه و پول و اسکناس
یک کار دولتی که کارت زنش هم ملس باشد؛ این همه تصویری بود که دخترهای دهه ۶۰ برای خودشان و خانواده ها برای دخترهای عزیز کرده شان در ذهن داشتند. کار کردن برای خیلی از دخترهای اوایل دهه ۶۰ هدف نبود؛ لااقل نه به آن اندازه که به دانشگاه به عنوان هدف نگاه می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما زیاد توی ابر بالای سرشان دنبال قبولی در آزمون استخدامی ادارات دولتی نیستند. کار هست؛ حتما هم هست. اما نه کاری که دست و پایشان را ببندد.
خیلی هایشان ترجیح می دهند جایی کار کنند که اگر دو روز بعد دلشان را زد، بتوانند بار و بندیلشان را جمع کنند و بروند. یک عده دیگرشان هم ترجیح می دهند نان هنرهای شخصی شان را بخورند. خیاطی، ساخت زیورآلات و وسایل تزیینی، آشپزی و شیرینی پزی و همه آن چیزهایی که در دهه ۶۰ برای خیلی از دخترها فقط یک تفریح بود، برای دخترهای دهه ۷۰ شغلی است که دستشان را از جیب پدر درآورده.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
وای، بالاخره کار پیدا کردم. حالا همه خانواده به من افتخار می کنند. دستم هم توی جیب خودم است. فردا روز هم که شوهر کردم لازم نیست برای خریدن دوست داشتنی هایم گردنم کج باشد. همین آب باریکه برایم کافی است، قرار نیست که سرمایه دار بزرگ خاورمیانه باشم، همین که از پس خودم برمی آیم، باید خوشحال باشم.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
شما جای من! وقتی برای خرید یک هد ست ساده که دو روز بعد هم باز سیمش گیر می کند لای در مترو از کار می افتد، باید ۵۰ دلار ناقابل پیاده شوی، به فکر کار نمی افتی؟ پول دغدغه ات نمی شود؟ نه، خداییش؟
۳- ازدواج آن مرد با اسب آمد، نیامد؟ یا چی؟
دخترها همیشه در معرض شتری بوده اند که دم در خانه شان می نشیند. این شتر برای دهه هفتادی ها در جاهای زیادی می تواند زانو بزند؛ دانشگاه، محل کار، جمع های دوستانه و گروه های همسالان برای خیلی از دهه شصتی ها اما راضی کردن پدر و مادر برای ازداج با یک همکلاسی یا همکار مشکلاتی را به همراه داشت که گاهی عطایش را به لقایش می بخشیدند. در بین دهه شصتی ها، دختران زیادی به همان شیوه سنتی راضی بودند، ولی دهه هفتادی ها خیلی موافق نظر مادر شوهرها در جلسه خواستگاری نیستند. خیلی هایشان هم که کلا به این مقوله فکر نمی کنند و رویای مردی با اسب سفید را کلا باور نکرده اند.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
تا بیست و سه ... چهار سالگی که اصلا حرفش را هم نزنید، چون من قصد ازدواج ندارم، می خواهم به درسم ادامه بدهم. حالا که بیست و هشت - نه ساله شدم تازه فهمیدم چقدر تنها هستم. البته کمی دیر شده، آنقدر توی این سال ها تاقچه بالا گذاشته ام و نفرتم را نسبت به مردها نشان داده ام که به این راحتی نمی شود درستش کرد.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
شیب؟! بام؟! تازه دارم با خودم و زندگی ام حال می کنم. حالا همه این فرصت کم را با یکی دیگر نصف کنم؟ حتی فکر پذیرفتن این همه مسئولیت و ادامه زندگی به روزمره ترین و یکنواخت ترین شکل ممکن برایم عجیب است. اگر هم یک روزی تصمیم بگیرم تن به این کار بدهم، ترجیح می دهم دنبال کسی باشم که رویاها و آرزوهایش را دوست داشته باشم، نه آن کسی که پول و تحصیلاتش دل خانواده ام را برده اند.
۴- تفریح چه حرفا، چه چیزا!
وقتی قرار است یک دختر تفریح کند، همه جامعه نگران می شوند، نه اینکه جای نگرانی نباشد، ولی برای دهه شصتی ها این نگرانی همراه بود با حرف های خاله زنکی در و همسایه و فامیل. چیزی که شکر خدا انگار دهه هفتادی ها کم و بیش از شرش رها شده اند. برای دهه هفتادی های همه کافی شاپ های شهر، همه پارک ها و سالن های ورزشی آماده است. این روزها حتی دخترهای زیادی را می بینیم که شال و کلاه کرده اند و تنهایی به سفر می روند؛ سفرهایی که لزوما داخل مرزهای کشور هم نیستند. برای دهه شصتی ها خانه خاله و همراهی با دختر خاله جزو امن ترین و مطمئن ترین تفریحات بود. جلسات دوستانه در خانه و غذاخوری دانشگاه را هم می شد اضافه کرد؛ ولی سفر؟ آن هم یک دختر تنها؟! چه حرف ها!!!
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
اگر پدر و مادرم اجازه می دادند به جای کلاس زبان و کنکور بروم نقاشی، الان یک نقاش حرفه ای بودم، شاید هم عکاس، یا شاعر. همیشه دوست داشتم با همکلاسی هایم یک گروه علمی داشته باشیم. آخر توی خانه خاله که نمی شود کا رعلمی کرد. جای دیگری سراغ دارید؟
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
یادم نمی آید آخرین بار کی در جمعی غیر از جمع رفقایم به من خوش گذشته است. اما هر حرکتی که با دوست هایم و بچه ها می زنیم، همیشه و به شدت حال خوب کن می شود. مثلا کافه نشینی های ۶-۵ ساعته مان در ولیعصر
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
مقایسه دخترهای دهه شصتی و دهه هفتادی ! , دختر , پسر , مقایسه , دهه شت , دهه هفتاد , 60 , 70 ,
تاریخ : جمعه 10 مرداد 1393 |
نظرات (0)
بازدید : 843
|
|
سیر تکامل دختران در تاریخ !!؟
سال 1230
مرد: دخــتره خیر ندیده من تا نكشمت راحت نمیشم… زن: آقا حالا یه غلطی كرد شما ببخشید! نامحرم كه تو خونمون نبود. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندید…!!! مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا میخواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمیشه باید بكشمش… بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو میبخشه.
سال 1280 مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می كشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار كه مُردی دیگه جرات نمیكنی از این حرفا بزنی. تو غلط میكنی. حالا واسه من میخوای درس بخونی؟؟؟ زن: آقا، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نكرده میگیرهها! مرد (با نعره حمله میكنه طرف دخــترش): من باید بكشمت. تا نكشمت آروم نمیشم. خودت بیا، خودتو تسلیم كنی بدون درد میكشمت… بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو میبخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون) حالا میخوای بری دانشسرا؟ میخوای سر منو زیر ننگ بكنی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیكمتو سورفه (سفره) میکنم… زن: آقا، ترو خدا خودتونو كنترل كنین. خدا نكرده یه وخ (وقت) سكته میكنین آ… مرد: چی میگی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نكشم دیگه فردا نمیتونم جلوی این فساد رو بگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم كه خودت كیف كونی… بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دخــتر گناهكارشو میبخشه
سال1380
مرد: كجا؟ میخوای با تكپوش (از این مانتو آستین كوتاها كه نیم مترم پارچه نبردن…) و شلوارك (از این شلوار ها كه خیلی كم پارچه اسراف میكنن!) بری بیرون؟ میكشمت. من… تو رو… میكشم… زن: ای آقا. چی كار به كارش داری. الان دیگه اکثرا همینطورین. مرد: من… اینطوری نیستم. دخــتر لااقل یه كم اون شلوارو پائینتر بكش كه تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمیخواد. بدتر شد. همون طوری باشه بهتره…
سال1400 زن: دخــترم. حالا بابات یه غلطی كرد. تو اعصاب خودتو خراب نكن. لاك ناخنت میپره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت كدر میشه، بسشه دیگه مامی. باباتم قول میده دیگه از این حرفا نزنه… بالاخره با صحبتهای زن، دخــتر خونه از خر شیطون پیاده میشه و بابای گناهكارشو میبخشه
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
سیر تکامل دختران در تاریخ !!؟ , تاریخ , دختر , سیر تکاملی , مرد سالاری , پدر سالاری ,
تاریخ : پنجشنبه 15 خرداد 1393 |
نظرات (0)
بازدید : 810
|
|
رابطه دو چشم با هم (طنز)
آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟
هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند
با هم مژه میزنند
با هم حرکت میکنند
با هم اشک میریزنند
با هم می بینند
با هم می خوابند
با ارتباط عمیق با هم شراکت دارند
ولی وقتی یک زن را می بینند یکی چشمک میزنه و دیگری نمیزنه !
نتیجه اخلاقی قضیه :
زنها توانائی قطع هر ارتباطی را دارند !!!
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
رابطه دو چشم با هم (طنز) , چشمک , دختربازی , دختر , زن , چشم ,
تاریخ : جمعه 06 دی 1392 |
نظرات (0)
بازدید : 1011
|
|
مقایسه دخترهای دهه شصتی و دخترهای دهه هفتادی !
همشهری جوان : دختر هم، دخترهای قدیم. همان هایی که جامعه و تاریخ و کلیشه های ذهنی تا می توانستند سنگ انداختند جلوی پایشان؛ سنگ هایی از جنس عقده و تعصب ولی همین دخترها کارهایی می کردند بیا و ببین؛ مسئولیت سرشان می شد، برنامه داشتند، زندگی شان روی روال بود، جدی بودند، مادر و پدرشان را هم راه می بردند. این تصویر امروز از دختر دیروز است. دیروز که می گوییم، یعنی دهه ۵۰ حالا بعد از آن دو نسل دیگر هم آمده اند؛ دخترهای دهه ۶۰ و دخترهای دهه ۷۰.
فکر می کنید فردا دختران دهه ۸۰ در مورد ما چطور قضاوت می کنند؟ ما دخترها هر کداممان تصویری از یک نسل را درست می کنیم و برای نسل بعدی می فرستیم؛ تصویری که طبق آن ما را قضاوت می کنند. تصویری که از نسل دخترهای دهه ۶۰ وجود دارد با تصویری که این روزها دخترهای دهه ۷۰ از خودشان می سازند متفاوت است.
یک دهه اختلاف، دخترهای جوان این دو دهه را از هم دور و دورتر کرده. تصمیم هایی که در موقعیت های مختلف می گیرند و تصویری که از آینده خودشان ساخته اند، نشان می دهد چقدر دنیای این دو گروه با هم متفاوت است. در این گزارش دخترهای این دو دهه را در ۴ تا از موقعیت هایی که با شروع دوره جوانی با آنها روبرو می شوند مقایسه کرده ایم؛ تصمیماتی که در این موارد گرفته اند و دیالوگ هایی که در هر موقعیت می گویند تفاوت ها را بهتر نشان می دهد.
۱- ورود به دانشگاه بهشت موعودی که بود!
دانشگاه رفتن برای دخترها همیشه مهم بوده. دهه شصتی ها چون جمعیتشان زیاد بود و همه شان با هم پشت درهای دانشگاه رسیدند، با سختی های بیشتری هم مواجه بودند. شاید به خاطر همین سختی هم بود که ترجیح می دادند یک رشته شناخته شده را انتخاب کنند، رشته ای که پس فردا توی جمع مجبور نباشند برای همه در مورد آینده شغلی و واحدهای درسی و اصلا چیستی و چرایی وجودش توضیح بدهند.
علاوه بر این، دانشگاه برای خیلی از دخترهای دهه ۶۰ سقف آرزوها و همه آن چیزی بود که از آزادی می توانستند داشته باشند؛ به همین خاطر هم برای رسیدن بهش تلاش می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما دانشگاه رفتن برایشان راحت است. هم ظرفیت دانشگاه ها بالا رفته و هم خیلی از دخترهای این دهه لزومی نمی بینند برای انتخاب رشته تحصیلی نظر پدر و مادر و قوم و خویش را لحاظ کنند. دانشگاه برای این دخترها صرفا جایی است که می توانند علاقه شان را دنبال کنند.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
دو سال پشت کنکور ماندم تا توی این رشته کوفتی قبول شوم. چهار سال زندگی ام هم که توی دانشگاه گذشت، بعدش هم به بدبختی فوق لیسانس بگیر، حالا هم بنشینم توی خانه و به در و دیوار نگاه کنم! اگر مجبور نبودم این همه به خانواده جواب پس بدهم، می شد کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم، رشته بهتر و به دردبخورتر.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
من یکی که حاضر نبوده ونیستم برای خوش کردن دل کسی (شما بخوانید خانواده) پیشوند دکتر، مهندسی را دنبال اسمم بکشم. برای رشته ای که دوست داشتم جنگیدم و پیروز شدم.
۲- انتخاب شغل سکه و پول و اسکناس
یک کار دولتی که کارت زنش هم ملس باشد؛ این همه تصویری بود که دخترهای دهه ۶۰ برای خودشان و خانواده ها برای دخترهای عزیز کرده شان در ذهن داشتند. کار کردن برای خیلی از دخترهای اوایل دهه ۶۰ هدف نبود؛ لااقل نه به آن اندازه که به دانشگاه به عنوان هدف نگاه می کردند. دخترهای دهه ۷۰ اما زیاد توی ابر بالای سرشان دنبال قبولی در آزمون استخدامی ادارات دولتی نیستند. کار هست؛ حتما هم هست. اما نه کاری که دست و پایشان را ببندد.
خیلی هایشان ترجیح می دهند جایی کار کنند که اگر دو روز بعد دلشان را زد، بتوانند بار و بندیلشان را جمع کنند و بروند. یک عده دیگرشان هم ترجیح می دهند نان هنرهای شخصی شان را بخورند. خیاطی، ساخت زیورآلات و وسایل تزیینی، آشپزی و شیرینی پزی و همه آن چیزهایی که در دهه ۶۰ برای خیلی از دخترها فقط یک تفریح بود، برای دخترهای دهه ۷۰ شغلی است که دستشان را از جیب پدر درآورده.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
وای، بالاخره کار پیدا کردم. حالا همه خانواده به من افتخار می کنند. دستم هم توی جیب خودم است. فردا روز هم که شوهر کردم لازم نیست برای خریدن دوست داشتنی هایم گردنم کج باشد. همین آب باریکه برایم کافی است، قرار نیست که سرمایه دار بزرگ خاورمیانه باشم، همین که از پس خودم برمی آیم، باید خوشحال باشم.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
شما جای من! وقتی برای خرید یک هد ست ساده که دو روز بعد هم باز سیمش گیر می کند لای در مترو از کار می افتد، باید ۵۰ دلار ناقابل پیاده شوی، به فکر کار نمی افتی؟ پول دغدغه ات نمی شود؟ نه، خداییش؟
۳- ازدواج آن مرد با اسب آمد، نیامد؟ یا چی؟
دخترها همیشه در معرض شتری بوده اند که دم در خانه شان می نشیند. این شتر برای دهه هفتادی ها در جاهای زیادی می تواند زانو بزند؛ دانشگاه، محل کار، جمع های دوستانه و گروه های همسالان برای خیلی از دهه شصتی ها اما راضی کردن پدر و مادر برای ازداج با یک همکلاسی یا همکار مشکلاتی را به همراه داشت که گاهی عطایش را به لقایش می بخشیدند. در بین دهه شصتی ها، دختران زیادی به همان شیوه سنتی راضی بودند، ولی دهه هفتادی ها خیلی موافق نظر مادر شوهرها در جلسه خواستگاری نیستند. خیلی هایشان هم که کلا به این مقوله فکر نمی کنند و رویای مردی با اسب سفید را کلا باور نکرده اند.
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
تا بیست و سه ... چهار سالگی که اصلا حرفش را هم نزنید، چون من قصد ازدواج ندارم، می خواهم به درسم ادامه بدهم. حالا که بیست و هشت - نه ساله شدم تازه فهمیدم چقدر تنها هستم. البته کمی دیر شده، آنقدر توی این سال ها تاقچه بالا گذاشته ام و نفرتم را نسبت به مردها نشان داده ام که به این راحتی نمی شود درستش کرد.
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
شیب؟! بام؟! تازه دارم با خودم و زندگی ام حال می کنم. حالا همه این فرصت کم را با یکی دیگر نصف کنم؟ حتی فکر پذیرفتن این همه مسئولیت و ادامه زندگی به روزمره ترین و یکنواخت ترین شکل ممکن برایم عجیب است. اگر هم یک روزی تصمیم بگیرم تن به این کار بدهم، ترجیح می دهم دنبال کسی باشم که رویاها و آرزوهایش را دوست داشته باشم، نه آن کسی که پول و تحصیلاتش دل خانواده ام را برده اند.
۴- تفریح چه حرفا، چه چیزا!
وقتی قرار است یک دختر تفریح کند، همه جامعه نگران می شوند، نه اینکه جای نگرانی نباشد، ولی برای دهه شصتی ها این نگرانی همراه بود با حرف های خاله زنکی در و همسایه و فامیل. چیزی که شکر خدا انگار دهه هفتادی ها کم و بیش از شرش رها شده اند. برای دهه هفتادی های همه کافی شاپ های شهر، همه پارک ها و سالن های ورزشی آماده است. این روزها حتی دخترهای زیادی را می بینیم که شال و کلاه کرده اند و تنهایی به سفر می روند؛ سفرهایی که لزوما داخل مرزهای کشور هم نیستند. برای دهه شصتی ها خانه خاله و همراهی با دختر خاله جزو امن ترین و مطمئن ترین تفریحات بود. جلسات دوستانه در خانه و غذاخوری دانشگاه را هم می شد اضافه کرد؛ ولی سفر؟ آن هم یک دختر تنها؟! چه حرف ها!!!
دیالوگ دختری از دهه ۶۰:
اگر پدر و مادرم اجازه می دادند به جای کلاس زبان و کنکور بروم نقاشی، الان یک نقاش حرفه ای بودم، شاید هم عکاس، یا شاعر. همیشه دوست داشتم با همکلاسی هایم یک گروه علمی داشته باشیم. آخر توی خانه خاله که نمی شود کا رعلمی کرد. جای دیگری سراغ دارید؟
دیالوگ دختری از دهه ۷۰:
یادم نمی آید آخرین بار کی در جمعی غیر از جمع رفقایم به من خوش گذشته است. اما هر حرکتی که با دوست هایم و بچه ها می زنیم، همیشه و به شدت حال خوب کن می شود. مثلا کافه نشینی های ۶-۵ ساعته مان در ولیعصر
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
مقایسه دخترهای دهه شصتی و دخترهای دهه هفتادی ! , مقایسه , دختر , دهه شصت , دهه هفتاد , دانشگاه رفتن دخترها , دخمل , دیالوگ , شغل ,
تاریخ : سه شنبه 26 شهریور 1392 |
نظرات (0)
بازدید : 855
|
|
|
|
فروشگاه اینترنتی
|